فاطمه ساداتفاطمه سادات، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

فاطمه سادات ضربان زندگیمون

این روزهای فاطمه سادات من

  فاطمه سادات   شیرینتر از قبل...   شیطونتر از قبل...       سلام به دوستان گلم که همراهان همیشگی ما هستن یه سلام  عسلی هم به دخمل گلم که حالش بهتره و دیگه سرفه های سرما خوردگیش هم کمتر شده.خیلی خوشحالم که فاطمه جونم بهتره. دیروز یه سردرد شدید گرفته بودم اما وقتی میدیدم دخترم حالش خوبه میگفتم اشکال نداره ،باور کنبد راضی دارم تمام روز رو درد بکشم اما نازنین دخترم سالم باشه و مریض نشه دوستان ما رو خیلی شرمنده کردید و با نظرهاتون و همینطور نظرهای خصوصی احوال ما رو جویا شدید بازم معرفت شماها که بهم امید میده... امیدوارم ک...
27 آبان 1393

بعد از واکسن

دیروز تقریبا ساعت 10رفتیم واکسن شش ماهگیت رو زدیم.اول که روی تخت خوابیدی تا بهت واکسن بزنه وقتی خانمه باهات صحبت میکرد میخندیدی نمیدونستی که قراره بهت واکسن بزنه وگرنه... خلاصه واکسن زدن همانا و گریه های سوزناک شماهم... قربونت اشکات .چیکار کنم اینا همش برا سلامتی خودته.اگه راه دیگه ای داشتم که کمتر اذیت میشدی مطمین باش که همونو انتخاب میکردم... بعدش هم تب کردی.اول 4ساعت یکبار بهت استامینفون میدادم داروی سرماخوردگیت هم که باید میخوردی دیروز چندبار به خاطر درد زیاد پای نازت گریه کردی امروز هم دردت کمتر شده ولی گاهی اوقات ناله میکنی و باز گرییییییییییه. آلان که دارم مینویسم شما خوابیدی .از دیروز صبح ک...
21 آبان 1393

یه پست جا مونده

 به همه ی دوستان گلم.ممنون که نگرانمون بودی. نظرات قشنگتون هم عالی بود ببخشید که دیر اومدم.آخه سادات ما سرما خورده و بیشتر ناراحت اونم. به خاطر سرماخوردگیش مجبور شدیم واکسن 6ماهگیش رو دیرتر بزنیم.یعنی فردا.امیدوارم که این مرحله رو هم به خوبی پشت سر بذاریم. چند وقت پیش رفته بودیم حاجی آباد {امام زاده}. اینم چندتا عکس. قربون اون تعجبت برم که اینجوری نگام میکنی دختر ما درس نخونده رفته بالای منبر. البته من خیلی میترسیدم که نخوری زمین آخه هنوز خوب نمیشینی... اما محمد خاله مواظبت بود فاطمه سادات و عروسک زکیه خاله که 6 سال بیشتر نداره و میگه این عزوسک بچه...
19 آبان 1393

یا علی اصغر امام حسین

  شش ماهه من علی اصغر شده             صبح روز جمعه 6 محرم  داشتم فاطمه سادات رو آماده میکردم که بریم همایش شیرخوارگان وقتی  مراسم شروع شد شما  گرسنه بودی،شیر خوردی و خوابیدی.اما یه کم بعدش بیدار شدی دختر عموت زهراسادات هم بود که دوتاییتون خوابیدین بعد از سخنرانی مداحی کردن.آقای مداح گفت که بچه ها رو بگیرین رو دستتون و تکونشون بدین.خیلی حس خوبی بود .خدایا دخترم رو اول از همه به خودت میسپارم بعدشم به امام حسین و خاندانش.امید دارم که به عنوان یکی از خادمای امام حسین قبولش کنی و توفیق سربازی ا...
11 آبان 1393

سرماخوردگی فاطمه سادات و بیماری مامانی

سلام عسلم ببخشید که دیر بهت سر زدم. دخترم این روزا حالت زیاد خوب نیست و یه کم سرما خوردی.خدا رو شکر تبت پایین اومده ولی سرفه میکنی منم دیروز رفتم دکتر برای عفونتم.دکتر بعد از معاینه گفت که عفونتت خطرناکه و بهم دارو داد بعدش هم گفت که اگه با این داروها خوب نشدم باید 2روز تو بیمارستان بستری بشم تو رو خدا برام دعا کنید.آخه من چه جوری با یه بچه شیر بستری بشم تو این شبا که میرین عزاداری از همه ی دوستان التماس دعا دارم یه چیز دیگه هم تا یادم نرفته بگم که میخوام امسال فاطمه سادات رو علی اصغرش کنم.نکته جالب اینه که فاطمه سادات {از نظر تاریخ قمری} روز پنجشنبه 5 محرم درست 6ماهش تموم میشه.که جمعه 6 محرم مراسم علی ...
4 آبان 1393
1